زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها قبل از شهادت
تا چشم گـشودم که در آغـوش تو بودم مدهوش دلـم بودی و مدهـوش تو بودم بالاتـر از این رنـگ نـدیـدم به جـهـانـم یکسال نه یک عمر سیه پـوش تو بودم دسـتی به روی قـلـبم و آتش روی آتش گفتی که مکن گریه و خاموش تو بودم فـریاد زدم شـمع جهـان بودی و هستی پـروانهصفت پیش تو بر دوش تو بودم در روز دهـم ساعـت سه داخـل مقـتـل تا چـشم گشودم؛ که در آغوش تو بودم |